این روزها

ساخت وبلاگ
سلام سلام

فقط اومدم خبر بدم من زنده م

روزهای خیلی خوبی رو پشت سر نذاشتیم

دردونه تب و لرز میکرد همش و بردیمش بازم دکتر...آزمایش و اینور و اونور...تازه الان بهتر شده...خداروشکر

شبای سختی رو پشت سر گذاشتم شبایی که با ترس و استرس واسه چنددقیقه همش میخوابیدم...هنوز خستگیش تو جونمه

الانم دارم آماده میشم واسه مهمونی دادن...خانواده محسن یکشنبه هفته بعد خونه ما دعوتن...جمعه میرسن پایتخت

این روزا خیلی خسته و کلافه م...دلم میخواد زود مهمونی برگزار شه و برگردم به روزانه های خودم...الان همش مشغول بدو بدو ام

بعد مریضی دردونه احساس میکنم همه کارا و برنامه هام رو دور تنده و منم کلافه م

امروز میخواستم با محسن برم خرید...حالا فکر میکنم از سرکار میاد خسته س بهش میگم فردا که جمعه س و  صبح خونه استراحت میکنه بعدظهرش بریم واسه خریدامون...حالا بیاد ببینم نظر خودش چیه

دوستون دارم عشقولیا 

فعلا بای

برگشت از دیار عشق...
ما را در سایت برگشت از دیار عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mshtxxx بازدید : 211 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 6:51