خدا هست و خدا هست و خدا هست...!!!

ساخت وبلاگ
سلام عزیزای دلم

بالاخره با خبرهای خوب اومدم تقریبا %۵۰مشکلمون حل شد و من خیلی خوشحالم

اینکه تو اوج مشکلات خدا رو صدا بزنی و خدا بیاد کمکت...بیاد دستت رو بگیره و بگه بنده ی من نترس من هستم...اینکه برات نشونه بزاره خیلی خیلی حس خوبیه...وقتی حس کنی خدا تموم این مدت صداتو شنیده و به فریادت رسیده حس غرور بهت دست میده...غرور از داشتن خدایی که همین حوالیه...دیوار به دیوار قلبت

به خدا سپرده بودم خودش کمکمون کنه و بقیه پولمون جور شه از راه حلالش جور شه...محسن میگفت گیتا آخرین راه اینه برم پول بهره ای بگیرم...وقتی اینو شنیدم مو به تنم راست شد...افتادم به التماس به خدا که خدای خوبم ماتا حالا نزاشتیم لقمه حرام بیاد سرسفره مون خدایا روزایی بوده که هیچی ته حساب و جیبمون نبوده همه چی به مورسیده ولی نزاشتی پاره بشه هیچوقت نخواستیم پول حروم بدست بیاریم خدایا خودت این پول رو یه جوری به دستمون برسون نزار از این پولا بیاد تو زندگیمون و برکت زندگیمون بره...شب و روز التماس خدا کردم که نزاره کارمون به جایی برسه که نزول بگیریم که حتی اسمش هم برام نحسه!!!محسن مرد زحمتکشی بوده و هست تا حالا یه ریال پول حروم نیاورده خونمون برام از مرگ بدتر بود وقتی میگفت گیتا دیگه چاره ای نیس کی رو داریم ازشبگیریم؟نه قرضی نه وامی

یه روز نشستم به خدا گفتم خدایا ریش و قیچی دست خودته...خودت ما رو میشناسی میدونی آدم این کارا نیستیمتو اگه خدایی تو اگه صدامو میشنوی اگه هنوز ذره ای پیشت آبرو داریم هنوز،خودت نزار...خودت همه چی رو حلکن...من توکل کردم به تو...من قسمت میدم به بزرگیت که نزار این پول نحس وارد زندگی ما بشه که اونوقتزندگیمون کن فیکون میشه...روز و شبا گذشت و محسن نتونست پول جور کنه و همه درهای امیدم یکی یکی داشت بسته میشد ولی هنوز دلم روشن بود که خدا نمیزاره...که حل میشه

امروز بود یا دیروز یادم نیس پیش خودم گفتم دیگه روزهای آخره و پولمونم که جور نشد یعنی خدا هم کمکمون نکرد یعنی خدا میزاره اون پول نحس بیاد تو زندگی ما؟یعنی خواسته خدا اینه؟چرا؟ما که اهلش نبودیم و نیستیم ما که داریم به آب و آتش میزنیم خودمون رو تا این اتفاق نیوفته؟

به محسن گفتم یه زنگ بزن به بابات شاید اون بهمون قرض داد که محسن گفت نه اون دستش خالیه اینهمه پول الان نداره...دیروز زنگ زدم به مادرشوهر کلی حرف زدیم لا به لای حرفاش گفت دو سه هفته ای میشه محصول شالیشونرو برداشتن...بعد تلفن به مادرشوهر زنگ زدم به محسن گفتم تیری تو تاریکیه بهش بگو محصولشونم برداشتن شایدبهت داد گفت باشه فردا زنگ میزنم

امروز ظهر بود که گوشیم زنگ خورد محسن بود...جواب دادم گفت گیتا بابا گفت من بهت اون پول رو میدم ازاداره هم امروز بهمون پاداش دادنجمع این دوتا میشد دقیقا همون پولی که ما کم داشتیم نه یه ریال بیشترنهکمتر

ااولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که خدا حواسش بهمون هست...خدا نذاشت بنده هاش به گناه بیوفتن...خدا دستمون رو گرفت و بلندمون کرد...زبونم دیگه بند اومده بود...فقط،زیر لب پشت سر هم میگفتم خدایاشکرت...خدایا شکرت که بهمون نظر کردی و دعاهام رو مستجاب کردی...بزرگیت رو شکرررر شکرررر شکرررر

انگار رو ابرا بودم...حس میکردم خدا داره بهم لبخند میزنه...چقدررررر شیرینه نتیجه توکل به خدا...اینکه دیگه از بنده هاش ببری و بگی خداااااا من فقط چشم امیدم به توئه...به بزرگیت و کرمت...به ارحم الراحمین بودنت...بهقاضی الحاجات بودنت و خدا هم جوابت رو بده و برات خدایی کنه حتی اگه تو رسم بنده بودنت روبلدنباشی و بجا نیاری

  پول خونه جور شد تمام و کمالش...حتی پدرشوهر غروب زنگ زد گفت محسن خونه س؟گفتم نه نیس گفت میخوامپول رو بریزم به حسابش شماره کارتش رو میخوام...گفتم میخوای شماره کارت خودمو بدم؟گفت اره برام همین الاناس ام اس کن...همون موقع محسنم اومد و پدرشوهر دوباره زنگ زد گفت به حساب گیتا پول رو ریختم...بیشتر از مبلغی که گفته بود میتونه کارت به کارت کنه و همون اندک نگرانی ما برای هزینه اثاث کشی و روزهای بعدش تا محسن حقوق بگیره هم از بین رفتتازه داداش هم امروز تو تلگرام پیام داد بازم اگه پول کم آوردیم بگیم برامونکارت به کارت میکنه

الهی شکررررر حالا امشب با خیالی راحت میخوابم...همینکه پول جور شد انگار یه باری از قلب و دوش من برداشتهشد...حالا باید فقط پولمون رو از صابخونه بگیریم که اونم ته دلم روشنه میده و اذیت نمیکنهمحسن غروب برام چسب و کارتون گرفت دوتایی بیشتر ظرفای تو کابینتا رو جمع کردیم و کارتون زدیم...دردونه هماون وسط واسه خودش کیف میکرد و تو کارتونا مینشست خخخ...فردا هم یه سری کارتون و روزنامه باید بگیریم تا بقیه ش رو هم جمع کنیم

خدایا باز کمکمون کن...تا اینجا همش لطف و کرم تو بوده...خونه خوبی که پیدا کردیم و بارها گفتیم خواست خدااگه نبود چنین خونه ای که با شرایط ما جور بیاد پیدا کردنش محال ممکن بود...جور شدن پولمون وقتی دیگه ناامید شده بودیم 

خدانوشت:خدایا شکرت که هستی و برامون خدایی میکنیخدایا بقیه کارا رو هم به تو میسپارم

پی نوشت۱:دعا برامون فراموشتون نشه دوستای گلم

پی نوشت۲:کامنتاتون رو زود تایید میکنم تا الان سرم شلوغ بوده...شرمنده

برگشت از دیار عشق...
ما را در سایت برگشت از دیار عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mshtxxx بازدید : 345 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:04